English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (7456 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conditioned response U پاسخ شرطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cer U پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
ucr U پاسخ غیر شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
Other Matches
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
protatic U شرطی
provisional U شرطی
provisory U شرطی
conditional U شرطی
eventual U شرطی
conditioned U شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
conditioned stimulus U محرک شرطی
conditioned suppression U منع شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
condeitional branch U انشعاب شرطی
conditioning U شرطی شدن
conditioned response U واکنش شرطی
case branch U انشعاب شرطی
provisional U شرطی مشروط
conditonal branching U انشعاب شرطی
unconditioning U شرطی زدایی
conditional statement U دستور شرطی
unconditioned U غیر شرطی
conditional jump U جهش شرطی
conditioned reflex U بازتاب شرطی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
conditional statement U حکم شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
conditionality U صورت شرطی
subjunctive U وجه شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
provisos U جمله شرطی
proviso U جمله شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
on no condition U به هیچ شرطی
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
eventual U موکول بانجام شرطی
type r conditioning U شرطی شدن نوع ار
ucs U محرک غیر شرطی
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
avoidance conditioning U شرطی کردن اجتنابی
preconditioning U پیش شرطی کردن
pavlovian conditioning U شرطی شدن پاولفی
operant conditioning U شرطی شدن عامل
unconditional U غیر شرطی بی شرط
trace conditioning U شرطی کردن ردی
provisorily U بطور شرطی یا موقت
type s conditioning U شرطی شدن نوع اس
operant conditioning U شرطی شدن کنش گر
modal auxiliary U فعل معین شرطی
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
To win (lose ) a bet . U شرطی رابردن (باختن )
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
counterconditioning U شرطی سازی تقابلی
conditionability U قابلیت شرطی شدن
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
reconditioning U شرطی کردن مجدد
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
unconditional jump U جهش غیر شرطی
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
instrumental conditioning U شرطی شدن وسیلهای
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
vicarious conditioning U شرطی شدن مشاهدهای
condition U عارضه شرطی کردن
subjunctive U وابسته بوجه شرطی
eyelid conditioning U شرطی کردن پلک چشم
higher order conditioning U شرطی سازی سطح بالا
policy U سند معلق به انجام شرطی
policies U سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
replies U پاسخ
no U : پاسخ نه
reply U پاسخ
statement U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
answer U پاسخ
replied U پاسخ
answerback U در پاسخ
replication U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
reaction [answer, commentary] U پاسخ
replying U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
respond U پاسخ
responds U پاسخ
answering U پاسخ
answered U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
answers U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
item of written comment U پاسخ
responded U پاسخ
response U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
responsions U پاسخ
responses U پاسخ
in reply to U در پاسخ
response duration U مدت پاسخ
response equivalence U هم ارزی پاسخ
response amplitude U دامنه پاسخ
replier U پاسخ دهنده
response differentiation U تفکیک پاسخ
color response U پاسخ رنگ
reflection response U پاسخ قرینه
running rate U اهنگ پاسخ
to make a response U پاسخ دادن
preparatory response U پاسخ مقدماتی
consummatory response U پاسخ پایانی
response generalization U تعمیم پاسخ
response intensity U شدت پاسخ
an a answer U پاسخ مثبت
anatomy response U پاسخ کالبدی
answer mode U حالت پاسخ
answerback U پاسخ برگشتی
anticipatory response U پاسخ انتظاری
response time U زمان پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
response set U امایه پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
position response U پاسخ مکانی
frequency respone U پاسخ فرکانس
w response U پاسخ کلی
whole response U پاسخ کلی
emitted response U پاسخ صدوری
delayed response U پاسخ درنگیده
distal response U پاسخ دوربرد
content response U پاسخ محتوایی
correct response U پاسخ درست
right answer U پاسخ درست
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
voice answer back U پاسخ سمعی
image response U پاسخ تصویر
impluse response U پاسخ ایمپولز
popular response U پاسخ رایج
original response U پاسخ ابتکاری
movement response U پاسخ حرکت
moro response U پاسخ مورو
responsorial U پاسخ دهنده
operandum U ابزار پاسخ
manipulandum U ابزار پاسخ
early answer U پاسخ زود
vab U پاسخ سمعی
irresponsive U پاسخ ندهنده
to definitive answer U پاسخ قطعی
vaccum response U پاسخ غیابی
discriminatory response U پاسخ افتراقی
rejoining U پاسخ دادن
rejoins U پاسخ دادن
solution U پاسخ یک مشکل
answers U : جواب پاسخ
calculation U پاسخ تقریبی
solutions U پاسخ یک مشکل
respond U پاسخ دادن
answers U پاسخ به یک سوال
answerable U پاسخ دار
pleas U پاسخ دعوی
rejoined U پاسخ دادن
rejoins U در پاسخ گفتن
rejoined U در پاسخ گفتن
rejoin U پاسخ دادن
rejoining U در پاسخ گفتن
rejoin U در پاسخ گفتن
oracle U پاسخ مبهم
oracles U پاسخ مبهم
answering U پاسخ به یک سوال
responded U پاسخ دادن
answers U : پاسخ دادن
Recent search history Forum search
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1معنی lead lag compensator
2شما اهل کجا هستید
0دستورات شرطی در زبان algol چگونه است
0دانستن معنی چند کلمه فارسی به انگلیسی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com